جوکستان برتر ایرانیان پارسی
جوکستان برتر ایرانیان پارسی
خوش امدید به وبلاگم از مشهد ارزوی سلامتی براتون دارم. 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جوکستان برتر ایرانیان پارسی و آدرس joknew.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 

یکی ۱۵ سال به یه مورچه یاد می ده با چوب غذا بخوره
مورچه رو می یاره تو میدون که به مردم نشون بده همه دور تا دور وایستاده بودن نگاه
می کردن . یکی از اونجا رد می شه می بینه همه عقب وایستادن مورچم وسطه می ره با پا
موچه رو له می کنه می گه: اخه مورچم ترس داره؟!!!

*************************
یکی ۱۰ تومن
میندازه تو صندوق صداقات، هنوز دوقدم رد نشده بوده،‌ یک ماشین میزنه بهش، درب و
داغونش میکنه. همون وقت یک بابای دیگه‌ای داشته یک پولی مینداخته تو همون صندوق،
‌اون با حال زار پامیشه، ‌میگه: آقا پولتو اونتو ننداز، اون صندوقش خرابه!

 

*************************
شخصی که خیلی
ادعای پهلوانی می کرد رفته بود خون بده. وقتی کیسه خون را آوردند که خونش را
بگیرند.
به پرستار گفت: آبجی! کیسه چیه؟ لوله بیار که به همه خون برسه.
ولی
بعد از اینکه یک کیسه خون داد از حال رفت و ۴ تا کیسه خون بهش زدند تا به هوش
بیاد.
وقتی به هوش آمد، بدون اینکه به روی خودش بیاره به پرستار گفت: دیگه کسی
خون نمیخواد؟!

*************************
یارو به
شاگردش میگه: قربون دستت، برو عقب ماشین ببین چراغ راهنما ماشین کار میکنه یا
نه.
شاگرد میره عقب ماشین، میگه: کار میکنه، کار نَمیکنه، کار میکنه، کار
نَمیکنه…!

*************************
مسافر به مدیر
هتل: “آقا اتاق من پر از مگس است!”
مدیر هتل:”نگران نباشید یک ساعت دیگر وقت
ناهار است همه ی آنها به رستوران هتل می آیند.”

*************************
معلم تاریخ:
آهای… تو که با اون قد بلندت ته کلاس وایستادی و بر و بر منو نگاه میکنی بگو ببینم
اسکندر مقدونی کی بود؟
طرف: نمیدونم.
معلم تاریخ: کی ناصرالدین شاه را
کشت؟
طرف: نمیدونم.
معلم تاریخ: پس تو با این وضعت چطوری میخوای امتحان تاریخ
بدی؟
طرف: من که نمیخوام امتحان بدم من اومدم بخاری کلاس را تعمیر کنم.

*************************
وسط شهر یه
چاهی بوده، ‌هی ملت می‌افتادن توش، ‌زخم و می‌شدن. میان تو شهرداری یک جلسه برگذار
می‌کنن که واسه این مشکل یک راه حلی پیدا کنن.
یکی از مهندسا پا میشه میگه:
یافتم! ما یک آمبولانس می‌گذاریم بغل این چاه، ‌هرکی افتاد توش رو
سریع ببره بیمارستان. ملت همه هورا می‌کشن..آفرین!
یک مهندس دیگه پا میشه میگه:
الحق که همتون نفهمید!‌ آخه اینم شد راه حل؟! ملت میگن، خوب تو میگی چی‌کار کنیم؟
یارو میگه: بابا تا اون آمبولانس طرف رو برسونه بیمارستان، که بدبخت جون داده ما
باید یک بیمارستان کنار این چاه بسازیم، که همه بهش سریع دسترسی داشته باشن! ملت
دیگه خیلی سر حال می شن، کف می‌زنن سوت می‌کشن، که ایول بابا تو چه مخی
داری!‌
یهو یه مهندس دیگه پا میشه میگه: الحق هرچی بهمون میگن، حقمونه! آخه این
شد راه حل؟! این همه خرج کنیم یک بیمارستان بسازیم کنار چاه که چی بشه؟

مردم تعجب می‌کنن،‌ میگن: خوب تو میگی چیکار
کنیم؟ یارو میگه: بابا این که واضحه، ما این چاهو پر می‌کنیم، میریم نزدیک همه
بیمارستانها یک چاههای زیادی حفر می کنیم!

*************************
بابای یکی
میمیره، مجلس ختمش رفیقاش همه میان بهش تسلیت میگن.
بنده خدا خیلی احساساتی
میشه، میگه: به خدا خیلی زحمت کشیدین تشریف آوردین، ‌شرمنده کردین… ایشالله ختم
پدرتون جبران می‌کنم!

*************************
اولی:به نظر
تو موقع تشیع جنازه جلوی تابوت باشی بهتر است یا پشت تابوت؟
دومی:فرقی نمی کند
فقط باید سعی بکنی داخل تابوت نباشی.

*************************
یه روز به یک
مرد یک اسب می دن که برای اولین بار اسب سواری کنه اون هم بدون زین، خلاصه مرد سوار
اسب میشه و اسب همینطور که یورتمه می ره مرد به طرف عقب سر می خوره تا اینکه پس از
مدتی به انتهای اسب (دم اسب) می رسه.
ناگهان داد می زنه: این اسب داره تموم میشه
یکی دیگه بیارین!!!

*************************
دو نفر میرن
تهران یک فولکس قورباغه ای میخرن، برمیگردن طرف شهرشون.
نزدیکای شهرشون یهو
فولکسه خاموش میشه، هرکار میکنن دیگه روشن نمیشه. یکیشون برمیگرده به اون یکی میگه:
برو نگاه کن ببین ماشین چه مرگش زده.
اون یکی درِ کاپوتو باز میکنه، یک نگاه
میکنه با تعجب میگه: بیا که ماشین موتور نداره!
خلاصه اولی پیاده میشه میاد یک
نگاه میندازه، میگه: برو از صندوق عقب ابزار بیار، خودم درستش میکنم!

اون یکی میره درِ صندوق عقب رو وا میکنه،
یهو داد میزنه: بیا که از تهران تا اینجا دنده عقب اومدیم.

*************************

هنگام سحر، خروسی بالای درخت شروع به خواندن کرد و روباهی که از آن
حوالی می گذشت به او نزدیک شد.
روباه گفت: تو که به این خوبی اذان می گویی، بیا
پایین با هم به جماعت نماز بخوانیم.
خروس گفت: من فقط مؤذن هستم و پیشنماز پای
درخت خوابیده و به شیری که آنجا خوابیده بود، اشاره کرد.
شیر به غرش آمد و روباه
پا به فرار گذاشت.
خروس گفت مگر نمی خواستی نماز بخوانیم؟ پس کجا می
روی؟
روباه پاسخ داد: می روم تجدید وضو می کنم و برمی گردم!

*************************
یکی تو
استادیوم بوده داشته فوتبال نگاه می کرده ، هی می گفته عجیبه واقعا عجیبه.می گن چی
عجیبه؟ می گه: ۱۰۰هزار تماشاچی ۲۲تا بازیکن ۳تا داور .می گن خوب چیش عجیبه؟ می گه
گنجشکه همه رو ول کرده ریده رو سر من!!!

*************************
زن و شوهری به
سینما رفتند. در اواخر فیلم، زن، شوهرش را صدا زد و گفت: این کسی که بغل دست من
نشسته از اول فیلم تا حالا خواب است. مرد با ناراحتی جواب داد: به درک که خواب است.
حالا چرا منو از خواب بیدار کردی؟

*************************
دو نفر در طول
مهمانی کنار هم نشسته بودند و در طول دو ساعت یک کلمه هم با هم حرف نزدند پس از دو
ساعت یکی از آنها به دیگری گفت: پیشنهاد می‏کنم حالا در مورد موضوع دیگری سکوت
کنیم!

*************************
یکی با زنش
رفته بوده سینما، تو فیلم یهو یه گاوه شروع می‌کنه دویدن طرف تماشاچیا. یکی یهو
میپره زیر صندلی، زنش میگه: ‌بابا خجالت بکش! این فیلمه. او میگه: زن! من و تو
می‌دونیم فیلمه، گاوه که نمی‌دونه!

*************************
یکی رو برق ۳
فاز می گیره پرت می کنه بلند می شه می گه : اگه مردین یه فاز یه فاز بیاین جلو

*************************
یکی با یکی
تصادف می کنه افسر می یاد میگه: کدومتون مقصرید؟…….یکیشون می گه والا من خواب بودم
ندیدم از این اقا بپرس.

*************************
به یکی می
گن:چرا ماشینتو از پلاک شروع می کنی به شستن؟می گه:والا یه بار از سقف شروع کردم به
شستن، رسیدم به پلاک دیدم ماشین خودم نیست.

*************************
بیچاره مردا:
وقتی به دنیا می یان همه حال مامانشونو می پرسن .وقتی ازدواج می کنن همه می گن چه
عروس خوشگلی .وقتی می میرن همه می گن بیچاره زنش.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 29 دی 1390برچسب:, ] [ 19:7 ] [ سعیدجوانمرد ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات وب
امکانات وب

ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 68
بازدید هفته : 85
بازدید ماه : 108
بازدید کل : 23156
تعداد مطالب : 38
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1